چشم دلم به سمت حرم باز می شود
با یک سلام، صبح من آغاز می شود
پر می کشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه لحظه ی پرواز می شود
قفل دلم شکسته کنار در حرم
از مرقدت دری به جنان باز می شود
فهمیده ام ز حکمت ایوان آینه
اینجا دل شکسته سبب ساز می شود
کو چشم روشنی که ببیند در این حرم
هر روز چند مرتبه اعجاز می شود
اعجاز توست اینکه دلم یا کریم توست
قلب تپنده ی حرم قم، حریم توست
اینجا بهشت دختر موسی بن جعفر است
از نفحه ی شهود و تجلّی معطّر است
برپا شده است مکتب قرآن و اهل بیت
دارالعلومِ مریم آل پیمبر است
اینجا کلید علم و فقاهت ارادت است
خاک در حریم تو علامه پرور است
چشم امید عالِم و عاشق به سوی توست
اینجا چقدر چشمه ی جوشان کوثر است
تنها پناهگاه دلم صحن آینه ست
وقتی دلم از آه زمانه مکدّر است
هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل
دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است
صحن تو غرق بوی گل یاس می شود
اینجا حضور فاطمه احساس می شود
با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه
اینجا دمیده کوکب اقبال فاطمه
بی اختیار پای ضریحت رسیده است
هر زائری که آمده دنبال فاطمه
دارد تمام مرقد تو بوی آسمان
اینجاست سایه سار پر و بال فاطمه
فرمود آشیانه یامن الهی است
صحن و سرای تو، حرم آل فاطمه
خورشید آل فاطمه از راه می رسد
هر سال ما اگر که شود سال فاطمه
ای عمّه ی امام زمان! کاش در حرم
یک صبح جمعه لایق دیدار می شدم
خاتون ملک ارض و سما إشفعی لنا
محبوبه ی حبیب خدا إشفعی لنا
آرامش و قرار دل ثامن الحجج
ای زینب امام رضا إشفعی لنا
عصمت دخیل بسته به پرهای چادرت
ای آفتاب حُجب و حیا إشفعی لنا
در هر سحر به سوی ضریح اجابتت
می آورم دو دست دعا إشفعی لنا
روی سیاه و بار گناهان ما کجا
لطف و کرامت تو کجا إشفعی لنا
مهر و ولایتت شده حبل المتین ما
در صبحگاه روز جزا إشفعی لنا
یوم الحساب، تو همه امّید شیعه ای
تنها نه شیعه اهل جهان را شفیعه ای
با حبّ تو کسی که دلش را محک زده
طعنه به پارسایی حور و ملک زده
سرشار از زلالی نور یقین شود
در مرقد منوّر تو قلب شک زده
از چشمه های فیض تو سیراب می شود
هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده
تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست
بر گنبد تو دست توسّل فلک زده
شب های جمعه طوف حرم میکنم ولی
گویا کسی به زخم دل من نمک زده
دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا
قلبم برای دیدن شش گوشه لک زده
امشب گره گشاست دم یا رضا رضا
در دست توست تذکره ی کربلای ما
یوسف رحیمی
برگرفته از وبلاگ کاروان دل